در وهلهی نخست چنین عنوانی در ایران بیاشکال
به نظر نمیرسد. آژانسهایی که بتوانند عکاسان حرفهای را جذب کنند تا منبع
درآمدی بیابند در ایران وجود ندارد و تنها دولت توانایی این کار را دارد
که تا حدی تأمین کند. حتا در این وضعیت نیز، عکاسان شهرستانی شرایط بدتری
نسبت به مرکز دارند که با کمترین امکانات و حقوق عکاسی میکنند. مطابق
تعریف، عکاس یا خبرنگار حرفهای کسیست که درآمدش تنها از همین راه باشد و
او دغدغهی دیگری برای زندگی خود نداشته باشد. به غیر از عکاسان خبری و
مستند، عکاسان دیگری نیز در پرتو همین نظریه به حرفهای و غیرخرفهای بخش
میشوند. آنان نیز باید از همین راه ارتزاق کنند، مثلا با چاپ کتاب یا فروش
آثار.
چند آژانس خصوصی در ایران فعال است که چندان هم موفق نیستند و
دلایل این امر برمیگردد به انحصار دولت در تولید خبر و عکس. این انحصار
سبب بیصرفه بودن خبرگزاریهای خصوصی شده است. همهی خبرگزاریهای معتبر در
ایران به گونهای به دولت چسبیدهاند و از بابت اقتصادی مشکل زیادی
ندارند. از این بابت، عکاسان مرکز میتوانند دارای حقوق ثابت ماهانه، اضافه
کاری و مأموریت، بیمههای تأمین اجتماعی و بازنشستگی و دوربینهای
پیشرفته باشند. در این بین، به غیر از خبرگزاری دولتی ایرنا هیچ کدام
نمیتوانند عکاسان خود را در شهرستانها تأمین کنند. عکاسان شهرستانی
مجبوراند همهی این امکانات را شخصا تأمین کنند تا از عرصهی رقابت خبری جا
نمانند. تنها چیزی که شهرستانیها را فعال نگه میدارد جذب شدن به مرکز یا
آژانسهای خارجیست. کسانی که فعالانه در شهرستانها در کار مستندنگاری و
خبری هستند به امید گردآوری آرشیو خوب و جلب نظر آژانسهای معتبر خارجی کار
میکنند.
این امید واقعا وجود دارد. برخی عکاسان با آثار فعال خود
توانستهاند نظرات آژانسهای خارجی را به خود جلب کنند و جذب یکی از آنان
شوند. این در مقایسه با مرکز امیدوارانه به نظر میرسد. در تبریز حدود
۲۰۰/۳۰۰ نفر در حوزهی عکاسی وجود دارد که بخش کمی از آنان در حوزهی خبر و
مستند هستند. شاید بیش از ۵۰ نفر را بتوان یاد کرد که در حوزهی خبری
فعالاند ولی بنا به تعریف حرفهای به شمار نمیروند. اغلب اینان برای
خبرگزاریها و نشریات محلی کار میکنند بدون هیچ حقوقی. وضعیت نشریات محلی
به گونهایاند که میتوان حرکت در لجن از آن یاد کرد. یکی از مدیران نشریه
ادعا میکند دلیل نپرداختن حقوق به خبرنگاران یا عکاسان مشهور شدن آنان در
نشریه است. در واقع، برخی نشریات سکوی پرش به پستهای بالاست. نتیجهی
فرصت طلبی رسیدن به شهرت است و این کار خبرنگار راستین نیست. خبرنگار کاری
به امور اجرایی ندارد. این نشان دهندهی لجن مالی در کارهای فرهنگی
روزنامهنگاریست. با این منطق، رییس بانک نباید حقوق بگیرد چون در نهایت
اعتبار و شهرت قرار گرفته است.
از بین آن همه عکاس خبری فقط چند نفر
هستند که میتوانند با فروش آثار خود به کسب نازلی از درآمد دست یابند:
علی حقدوست، مجید حقدوست، بهرام تندران، مهسا جمالی، آذین حقیقی، ولی
محسنی (که پس از یک سال فعالیت در فارس و جام و جم تعطیل شد) سیدکاظم
یوسفی، حامد نظری، خلیل غلامی، فرشید تیغه ساز که آثار قابل توجهی تولید
میکنند. از بین این ۸ نفر نیز ۶ نفر از راه عکاسی درآمد میکنند و از
اینان نیز تنها ۲ نفر حقوق نسبتا مناسبی دارند و ۴ نفر بقیه در انتظار
گشایش فرجی هستند که به حقوق حداقل خود برسند. از این ۲ نفر فقط سیدکاظم
یوسفی (عکاس ایرنا) دارای حقوق کامل و امکانات لازم هست! در کل آذربایجان
شرقی فقط یک نفر مصداق عکاس حرفهای را دارد و این نشان دهندهی این است
که، عکاس باید جای دیگری برای درآمد خود بیابد: چیزی در حد و اندازهی فرصت
طلبیهای متداول!
غالب عکاسان شهرستانی درآمدی غیر از هنر خود
دارند. آنان مجبوراند از جایی بکنند و در کار عکاسی خرج کنند. هم چنان که
گفتم، از بین آن همه عکاس فقط عکاس خبری امیدواری در بهبودی زندگی خود دارد
و عکاس خبری به واقع با آن همه گرفتاری و بگیر و ببند سزاوار چنین هم نیست
و هر لحظه را با مشکلاتی خطرناک سر میکند. بررسی وضعیت شهرستانها برای
کسانی که درصدد جذب به این کاراند هشداریست که باید پیه بیدرآمدی را به
جان خود بزنند و وظیفهی ما نشان دادن تجربههاییست که در شرایط
بیخانومانی به دست آوردهایم. جالبترین نکته بررسی آثار تولیدیست که در
این لجنهای به اصطلاح فرهنگی به ظهور رسیده و گاه از مرزهای جغرافیایی
فراتر رفته است.
علی حقدوست، ساکن تبریز و عکاس مهر
او
برای مدتی با خبرگزاری آسوشیتدپرس همکاری کرد و آثاری در آرشیو آن به
یادگار گذاشت. غیر از این در خبرگزاریهای فارس، ایرنا، آژانس عکس ایران،
جامجم و مهر کار کرده است. وی نخستین کسیست که در تبریز با رویکرد
حرفهای به عکاسی مستند و خبری روی آورد. در این ۶-۷ سال فعالیتاش آثار
مستند برجستهای تولید کرده است که در نشریات و خبرگزاریهای داخلی و خارجی
منتشر شده است. حقدوست سه سال را در تهران گذراند تا به درآمد مناسب
خانوادهاش برسد ولی با چندی نامرادیها به تبریز برگشت تا به جمعآوری
آثار مستند خود ادامه دهد.
سیدکاظم یوسفی، ساکن تبریز و عکاس ایرنا
وی
از نخستین روز عکاسی برای خبرگزاری ایرنا کار کرده است و تنها عکاس
تبریزیست که با حقوق قانونی کامل کار میکند. یوسفی فقط روی کارهای خبری
فعالیت دارد. اشکال این قبیل خبرگزاریها هم در این است که آزادی رأی برای
عکاس وجود ندارد. او نمیتواند برای عکاسی مستند به شهرهای دیگر برود.
عکاسان مرکزی نیز به دلیل ترافیک کاری چندان فرجهای برای تولید آثار مستند
ماندگار نمییابند.
حامد نظری، ساکن تبریز و عکاس مهر
وی
پیش از این آثارش را برای آژانس عکس ایران میفرستاد و امروزه با مهر کار
میکند. نظری از جمله عکاسان شهرستانیست که درصدد تولید آثار مستند است و
از این رو آثار کمتری از او بر روی خط خبرگزاریها میبینیم. با این
وضعیت، میتوان حدس زد درآمد او کفاف هزینههای عکاسیاش را هم نمیکند در
حالی که درآمدی غیر از عکاسی ندارد.
مهسا جمالی، ساکن تبریز و عکاس مهر
جمالی
از معدود عکاسان دختریست که در شهرستانهای ایران فعالیت میکنند.
محدودیتهای او برای کار عکاسی برای همه آشکار است. در بیشتر ورزشها او
حق عکاسی ندارد. در برخی مکانها منعی وجود ندارد ولی عملا مشکلاتی فراهم
میشود. با این وضعیت، هنوز در کار عکاسی خبری و مستند فعال است. در
زلزلهی اخیر آذربایجان از جمله نخستین کسانی بود که آثارش منتشر شد و در
سایر کشورها خریدار یافت.
مجید حقدوست، ساکن تهران و عکاس نشریهی پزشکی
او کارش را با فارس آغاز کرد و به جامجم کشید. به سبب یافتن درآمد مناسب به تهران کوچید تا به یک زندگی متوسط دست یابد.
بهرام تندران، ساکن تبریز و عکاس جامجم او
از نخستین فعالیت عکاسیاش در جامجم بوده است. برخی از آثار او به روی
جلد روزنامهی جامجم راه یافته است. تندران برای کسب درآمد کافی به عکاسی
آتلیه پرداخت و از این رو، تولید آثار او کاهش یافت. جامجم حقوق عکاسان
شهرستانی خود را سالی دوبار پرداخت میکند و این یک مشکل مضاعف برای عکاسان
تولید میکند.
آذین حقیقی، ساکن تهران و عکاس جام جم وی
کارش را با فارس آغاز کرد و پس از دو سال فعالیت در تبریز به تهران کوچید و
هم اکنون به عنوان دبیر شهرستانها در جامجم مشغول به کار است. غالب
آثار او خبری و مستند است که در خبرگزاریهای فارس، مهر، آژانس عکس ایران و
جامجم منتشر شده است.
فرشید تیغهساز، ساکن تبریز و عکاس ایسنا
او
که به تازگی به عرصهی عکاسی خبری پیوسته است کارش را با خبرگزاری ایسنا
آغاز کرد و در زلزلهی اخیر آذربایجان از نخستین کسانی بود که پس از انتشار
آثارش در خبرگزاریهای داخلی به آژانسهای خارجی از جمله فرانس پرس راه
یافت و پس از آن در نشریات مختلف بین المللی چاپ شد. آژانسهای خارجی
برخلاف آژانسهای داخلی حقوق عکاس را بهتر و زودتر پرداخت میکنند. از این
رو، کار با آژانسهای خارجی موفقیتهای مضاعف به همراه دارد.
در
پاسخ آن مدیر محترم نشریه که فرموده بود کار با نشریات محلی شهرت دارد و
حقوقی پرداخت نخواهیم کرد، فلسفهی کار فرهنگی همان چسبیدن به ارگانهای
اجرایی و دولتیست و با این معیار در نشریات و خبرگزاریهای محلی به روی
عموم آزاد است تا با فرصت طلبیهای به موقع آیندهی خود را تأمین کند. ولی
در راستای کار حرفهای، شهرت و حقوق آژانسها و نشریات خارجی را میتوان
ارزیابی کرد که چه گونه سبب رشد کار خبرنگاری میشوند که گاه تا حد سرنگونی
دولت پیش میروند.
عکاسانی غیر از عکاسان یاد شده نیز هم چنان در
ورطهی فلج کنندهی هنر قرار دارند و امرار معاش خود را از جایی کسب
میکنند که آسیبهای جدی وارد میکند. تعداد خیلی کمتری از آنان با موفقیت
در جشنوارهها تنها هزینهی آثارشان را به دست میآورند. هیچ کدام از
عکاسان با چاپ آثار خود در قالب کتاب به درآمد نرسیدهاند و در برپایی
نمایشگاه نیز تاکنون موفقیتی به دست نیامده است.
برچسبها: بررسی عکاسی حرفهای در تبریز
کافی نت سهنديه جمعه بیست و چهارم شهریور ۱۳۹۱ادامه مطلب