کافی نت سهندیه تبریز 34431814 | شهریور ۱۳۹۱

Developer Developer Developer Developer

آخرین مطالب ارسالی

صلوات بر فاطمه زهرا پاک کننده گناهان
خرید بلیط قطار تبریز جلفا فقط از سایت زیر ممکن است
نمونه انتخاب واحد 1403 رشته مدیریت بازرگانی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز
استخدام مربی امور تربیتی آموزش و پرورش بهمن1402
ثبت‌نام آزمون صلاحیت حرفه‌ای روانشناسان و مشاوران سازمان نظام روان‌شناسی
لیست رشته های شناور در کنکور کارشناسی ارشد
بهترین کافی نت ثبت نام قبول شدگان دانشگاه در تبریز

تعرفه نرخنامه کافی نت در سال 1402 تبریز
کافی نت سهندیه : مرکز مطمئن ثبت نام لاتاری در تبریز
معرفی یک کلاهبردار دیوار با معرفی شماره حساب به نام : علیرضا باباخانزاده
رشته های بدون کنکور دانشگاه آزاد تبریز بهمن 1400
اطلاع رسانی چهلمین روز درگذشت پدرم رحمن اکبری اسبق
WWM سوپر گلاسه کمیاب و خاص برای چاپ بی نظیرترین تصاویر
معرفی کلاهبرداران در سایت دیوار به بهانه استخدام
چند سهم خوب برای هفته دوم تیر 99
کد تخفیف فعال و جدید برای دیجی کالا
آدرس مدارس پسرانه پایه هفتم دبیرستان‌های استعدادهای درخشان (دوره اول) سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۳۹۹
دانلود نمونه سوالات فقه ۵ پیام نور  کد درس: 1220237
📚📘کتاب ««دارونامه پرستاری »

زبان رومانو، خط لاتين در 100 کیلومتری تهران!


هم ‌ايراني‌اند هم اروپايي، هم فارسي مي‌دانند هم تركي؛ صورتشان هم شبيه آريايي‌هاست، هم شبيه گلادياتورها و وايكينگ‌ها، قدشان بلند است و مهرباني‌شان همچون محبت مردم ايل به مهمان‌ها. مسلمان شيعه‌اند، كارشان دامداري و كشاورزي؛ به سبك همه روستاييان، مرغ و خروس و غاز هم نگه مي‌دارند؛ بعضي زن‌ها كه هنرمندتر از ديگرانند نيز خودشان نان مي‌پزند و در مشك، دوغ و كره مي‌گيرند و پنير و ماست مي‌بندند. اين مردم اما يك راز دارند، يك نكته مبهم تاريخي كه مرموزشان مي‌كند. مردم روستاي «زرگر» زبان مادري‌شان «رومانو» است؛ به زبانشان زرگري هم مي‌گويند، اما نه از آن زرگري‌هايي كه بعد از هر حرف، «ز» مي‌گذارند و زبانشان مي‌شود «دزرزوز».

داستان زبان رومانو بيشتر شبيه افسانه است. زرگري‌ها خودشان هم دقيقا نمي‌دانند متعلق به كجاي جهان هستند و چه شد كه به ايران آمدند و شدند رومانوي شيعه كشاورز ايراني كه به زبان تركي هم مسلط است. قديمي‌هاي روستا يادشان است كه در زمان جواني‌شان پيرمردي در زرگر بود كه تمام حساب و كتاب‌هايش را به زبان روسي مي‌نوشت، اما بعد از مرگ او نوشتن به زبان روسي ورافتاد؛ حالا اين مردم همه‌شان به زبان رومانو حرف مي‌زنند و به لاتين مي‌نويسند.

 

مسافراني از فرانسه و انگليس

بچه‌هاي تحصيلكرده زرگر چند سال پيش چند لغت به زبان رومانو در اينترنت منتشر كردند و از تمام مردم دنيا خواستند كه اگر اين لغات را مي‌شناسند به ايران بيايند. چند ماه بعد سه مسافر از فرانسه و انگليس به روستاي زرگر آمدند و در حالي كه شادي‌كنان، ساز و دهل مي‌زدند از اين‌كه همزبان‌هايشان را در ايران پيدا كرده‌اند سر از پا نمي‌شناختند. زرگري‌ها مي‌گويند اين سه مرد از تجار بزرگ كشورشان بودند كه ايتام زيادي را حمايت مي‌كردند و اهل كار خير بودند؛ اما تعجب مي‌كردند از اين‌كه زرگرهاي ايران، زبان رومانو را با زبان فارسي و تركي آنچنان آميخته‌اند كه اصالت زبان به آن شكل كه در اروپا تلفظ مي‌شود از بين رفته است. رومانوهاي اروپايي متعجب بودند از اين‌كه چرا رومانوهاي ايران مثل 18 هزار همزبان شناخته شده خود در اروپا، تشكيلات ندارند و در نشست سالانه آنها در تركيه حضور ندارند و آواره و بي‌سروسامانند.

آواي آواره

رومانوها حتي آنها كه تشكيلات منظمي دارند، آواره‌اند. اين مردم معلوم نيست كه از چه سرزميني آمده‌اند و چه اتفاقي افتاد كه در جهان پراكنده شدند. «سرهنگ» از بقيه مردم آبادي به تاريخچه رومانوها مسلط‌تر است. او خودش در زمان جنگ ايران و عراق، چند بي‌سيم‌چي زرگر داشت كه پيام‌هاي بسيار مهم را به آنها مي‌سپرد تا عراقي‌ها از آن سردرنياورند؛ كه سر هم در نمي‌آوردند و عاقبت نيز نفهميدند كه اين زبان چه زباني است. سرهنگ مي‌گويد هيچ‌كس غير از زرگرها از زبان رومانو سردر نمي‌آور​د و هيچ‌كس مطمئن نيست​ اين مردم از چه آب و خاكي ريشه گرفته‌اند؛ اما روايتي هست كه مي‌گويد رومانوها طايفه‌اي هستند كه قرن‌ها پيش از مرزهاي شمال ايران وارد شده‌اند و چون زندگي عشايري داشته‌اند در بخش‌هاي مختلف ايران پخش شده‌اند و بتدريج يكجانشين شده‌اند و كشاورزي و دامداري را پيشه خود كرده‌اند.

روايتي ديگر اما مي‌گويد رومانوها اصالتا ايراني‌اند و به خاطر شجاعتشان، جزو سربازان قزلباش شاه‌عباس صفوي بوده‌اند. عده‌اي نيز معتقدند​ چون زرگرها جنگجو و دليرند هيچ وقت با حكومت‌هاي وقت، سرسازش نداشته‌اند و براي اين‌كه حكومت‌ها از خطرشان مصون باشند آنها را در دنيا پخش كرده‌اند؛ هر چند اين عده نمي‌گويند كه چه حكومتي، در چه زماني و از كدام سرزمين چنين تصميمي گرفته است.

براي همين زرگرها هميشه دو به شك زندگي مي‌كنند؛ آنها گاه خودشان را مردماني از كشور روماني مي‌دانند و گاه از يونان و گاه زبان رومانو را ملاك قرار مي‌دهند تا بگويند ريشه در كشور ايتاليا دارند. معتقدان به اين روايت مي‌گويند كه در جنگ ايران و روم، 200 نفر از رومانوها به دست پادشاه ايران اسير شدند، اما چون اندام‌هاي ورزيده و قوي داشتند مورد عفو پادشاه قرار گرفتند و در نزديكي قزوين ساكن شدند.

آيرانه سي، قميل و فاملا

اگر مهمان عزيز كرده باشي، زرگرها در بدو ورود برايت «آيرانه سي» مي‌آورند. آيرانه سي يعني دوغ آن‌هم دوغي خنك‌شده با تكه‌هاي يخ كه يك قاشق غذاخوري پُر رويش كره است و هر مهماني نصيبش نمي‌شود.


وقتي زرگرها به زبان رومانو با هم حرف مي‌زنند فردي كه شنونده است، حتي كلمات را هم تشخيص نمي‌دهد چه رسد به معني‌شان؛ اما اينها كه مردمي با محبت مردمان ايل‌اند سرعت حرف‌زدنشان را كم مي‌كنند و شمرده شمرده كلمات را ادا مي‌كنند تا غير رومانو‌ها هم چيزي بفهمند. «قميل» همان «كمل» انگليسي‌ها و شتر ما فارسي زبان‌هاست كه زرگرها «ك» آن را «ق» تلفظ مي‌كنند. «فاملا» هم همان «فميلي» انگليسي زبان‌هاست كه ما به آن خانواده مي‌گوييم. «پپري» و «سمنتي» هم مي‌شود ادويه و فلفل و سيمان كه ديكته و تلفظش شباهت زيادي به كلمات انگليسي دارد. زرگرها زبانشان را هم به حروف لاتين مي‌نويسند؛ شايد براي همين است كه اصرار دارند بگويند اجدادشان مردمي از مردمان رم بوده‌اند.

عاشق كتاب و چوگور

مضراب بر تارهاي «چوگور» زخم مي‌زند و «عاشق كتاب»، داستان «كَرَم و اصلي» را مي‌خواند. كَرَم، عاشق اصليِ ارمني است، اما پدر اصلي به وصلت با مسلمان رضايت نمي‌دهد. اما كَرم و اصلي، واله و شيدايند پس راهي نيست جز اين‌كه سوزانده شوند. حاكم شهر اينها ولي مسلمان است پس دلش با سوزاندن عشاق نيست براي همين دو مجسمه به شكل عاشق و معشوق درست مي‌كنند و مقابل چشم همه مردم شهر، آن دو را مي‌سوزانند، در حالي كه كَرم و اصلي با هم در شهري ديگر پيمان زناشويي مي‌بندند.

عاشق كتاب، زخمه‌هاي مضراب بر چوگور را شديدتر مي‌كند و با تحريرهاي تُركي‌اش، سوز شيرين داستان را در فضا مي‌پاشد؛ اتاق از نغمه‌هاي عاشقانه پُر است. «مش كتاب» كلاه پوستي‌اش را مي‌خواهد تا عاشقانه‌اي ديگر بخواند؛ «قريب و شاه صنم».

قريب در خواب، دو انگشتش را بالا مي‌گيرد و از لاي آن دختري در تفليس را مي‌بيند كه پري صورت است، شاه صنم نيز در تفليس خواب مي‌بيند كه در لاي دو انگشتش پسري نمايان است، پري وش در شهر تبريز؛ هر دو در يك زمان. قريب از خواب مي‌پرد و همان صبح عزم تفليس مي‌كند و شاه صنم از دمادم صبح، پاي دروازه شهر به انتظار قريب مي‌نشيند. عاشق كتاب، به اينجا كه مي‌رسد مدهوش است؛ تارهاي چوگور، از زخمه‌هاي او جنون گرفته‌اند و روستاييان جمع شده اطرافش از حظ شنيدن داستان، سرمي‌جنبانند. او تنها نوازنده چوگور در بين زرگرهاست كه حرفه‌اش عاشقي‌خواني است، البته اگر يلداي هفت ساله و چند جواني را كه براي تفريح، چوگور مي‌نوازند را جدا كنيم.

وقتي مراسم عروسي در روستا به پاست، بازار عاشق كتاب، داغ است. زرگرها با اين‌كه آداب ازدواج و زندگي و لباس پوشيدنشان شباهت زيادي به تهران پيدا كرده، اما با اين حال، عاشق كتاب و ضربه‌هاي مضرابش بر چوگور و داستان‌هاي عاشقانه‌اش را به همه برنامه‌هاي سرگرم‌كننده مرسوم در مراسم ازدواج ترجيح مي‌دهند.

وقتي او مي‌خواند و مي‌نوازد همه روي زمين مي‌نشينند و زانوها را در بغل مي‌گيرند و محو داستان‌هاي عاشقانه تركي‌اش مي‌شوند چون زرگرها باور دارند كه اين عشق است كه موجودات را به حركت وا مي‌دارد.

وفاداري به خانواده، عشق به وطن

زني كه شوهرش مي‌ميرد هرگز ازدواج نمي‌كند، مردي نيز كه همسر دارد هرگز به سراغ زني ديگر نمي‌رود و اگر كسي خلاف كند، از روستا طرد مي‌شود يعني اگر چه جسمش در روستاست، اما كسي اعتنايي به او نمي‌كند.

اين رسم زرگرهاست كه مردمش خيلي روي آن تعصب دارند. آنها نه اهل طلاق‌اند و نه اهل بي‌وفايي و خيانت؛ اين هم يك رسم برآمده از ايل است.

در زرگر زياد اتفاق افتاده كه زني شوهرش را در جواني از دست بدهد و چند بچه قد و نيم‌قد يتيم برايش بماند، اما اين زن‌ها هيچ وقت به فكر ازدواج دوباره نمي‌افتند و به پاي بچه‌هايي مي‌نشينند كه از شوهر به جا مانده‌اند؛ شايد براي اين‌كه مي‌دانند تعصبات زندگي ايلي نمي‌گذارد آنها تنها و بي‌كس بمانند. مردهاي زرگر هم براي ازدواج مجدد و چند همسري، مثل مردهاي ديگر دنيا، توجيه نمي‌آورند و زيركي نمي‌كنند چون زرگر بودن به آنها، وفاداري را ديكته مي‌كند. با اين‌كه جوان‌هاي زرگر از لباس پوشيدن و آب و رنگ زندگي تهراني‌ها تقليد مي‌كنند، اما عقايدشان هنوز زرگري است. آنها به باورهاي قومي‌شان احترام مي‌گذارند و با اين‌كه كمتر از گذشته با هم‌روستاييان‌شان وصلت مي‌كنند، اما از زبان و خط و اصالتشان همچنان دفاع مي‌كنند.

سرهنگ مي‌گويد جوان‌هاي زرگر چون از بيماري‌هاي ارثي و مادرزادي مي‌ترسند كمتر با دختران و پسران هم روستا ازدواج مي‌كنند، اما حتي وقتي با غريبه‌ها وصلت مي‌كنند باز هم از زبان رومانو حفاظت كرده و نسل به نسل منتقلش مي‌كنند. افتخار سرهنگ به اين است كه زرگر تنها روستاي رومانوزبان ايران است كه زبان زرگري را زنده نگه داشته و سرنوشتش مثل نسل فراموش شده رومانوها در شهريار، قوچان، بيله‌سوار و خوي نشده است.

با اين‌كه افسانه‌ها، زرگرها را به سرزمين‌هاي دور و نزديك نسبت مي‌دهد و آنها را به نقاطي از اروپا مربوط مي‌كند، اما با اين حال آنها عاشق ايرانند و خودشان را ايراني مي‌دانند. (حتما رمز ماندگاري آنها نيز همين است).

اگر چه آنها صورتشان هم شبيه آريايي‌هاست و هم شبيه گلادياتورها و وايكينگ‌ها، ولي آنها هر جا كه باشند با همان خط لاتين‌شان مي‌نويسند: meen iranisom (من ايراني هستم)، kato dayatar oyolom (اينجا از مادر متولد شدم) و irani boot manga (و كشورم را دوست دارم ).

برچسب‌ها: زبان رومانو, خط لاتين در 100 کیلومتری تهران
کافی نت سهنديه جمعه سوم شهریور ۱۳۹۱ ادامه مطلب

هشدار پليس فتا براي اشترك‌گذاري مطالب در اينترنت

رعايت نكردن مسائل و الزامات امنيتي و اصول محرمانه در اشتراك‌گذاري‌هاي اينترنتي عامل بروز آسيب‌هاي جدي در حوزه‌هاي فردي، اجتماعي و خانوادگي مي‌شود. در همين راستا، پليس فتا هشدارهايي را به منظور جلوگيري و پيشگيري از چنين مواردي به شهروندان و كاربران فضاي مجازي ارائه داد.
 
سرهنگ ايرج محمدخاني، رييس پليس فتاي استان گيلان در گفت‌وگو با ايسنا، با اشاره به اينكه بسياري از سرويس‌هاي اينترنتي مبتني بر اشتراك‌گذاري اطلاعات اين امكان را به كاربران خود مي‌دهند كه منابع مشتركي را از قبيل عكس، ويدئو و ساير محتواها با ديگران ايجاد كنند، گفت: اگر مسائل و الزامات امنيتي و اصول محرمانه در اين اشتراك‌گذاري‌ها رعايت نشود، آسيب‌هاي جدي در حوزه‌هاي فردي، اجتماعي و خانوادگي به افراد جامعه وارد خواهد شد.
 
وي از كاربران شبكه‌هاي مجازي خواست عكس‌ها، ويدئوها و ساير اطلاعات شخصي را تنها با كساني به اشتراك بگذارند كه به آنان اعتماد بالايي دارند و در صورتي كه در شبكه‌هاي اجتماعي، اين موارد را به اشتراك مي‌گذارند، حتماً نسبت به تنظيمات محرمانه يا همان Privacy اقدام كنند.
 
محمدخاني با بيان اينكه اطلاعات مكاني كاربران اينترنت يكي از موارد مورد علاقه سارقان و فرصت‌طلبان اينترنتي است، اظهاركرد: كاربران بايد زماني‌كه از دستگاه‌هاي رايانه‌اي همراه مجهز به GPS، نظير برخي از تلفن‌هاي همراه و تبلت‌ها استفاده مي‌كنند و در مكاني خارج از محل كار يا محل زندگي هستند، اطلاعات مكاني خود را در سيستم هاي جانمايي مثل گوگل مپ و گوگل ارت به اشتراك نگذارند چرا كه در غير اين صورت، سارق يا سارقان به خالي‌بودن منزل يا محل كار آنان پي برده و اقدام به سرقت از آنجا مي‌كنند.
 
رييس پليس فتاي گيلان با بيان اينكه سيستم‌هاي به اشتراك‌گذاري اطلاعات مكاني نظير گوگل ارت و ويكي‌مپيا مي‌توانند مورد استفاده سيستم‌هاي جاسوسي دشمن قرار گيرند، اظهاركرد: جانمايي اماكن حياتي و حساس نظير اماكن سياسي، نظامي، خدماتي، فرهنگي اقتصادي و اجتماعي، اطلاعات ذي‌قيمتي را براي دشمن فراهم مي‌كند و فرد را بي‌آن كه خودش بخواهد به يك جاسوس تبديل مي‌كند.
 
به گفته وي، براي تبهكاراني كه از مهندسي اجتماعي براي مقاصد مجرمانه خود استفاده مي‌كنند، هيچ اطلاعاتي ارزشمندتر از اطلاعات دسته اولي كه خود كاربران به اشتراك گذاشته‌اند، نيست.
 
محمدخاني با بيان اينكه بسياري از فايل‌هايي كه در سيستم تورنت و Peer2Peer به اشتراك گذاشته مي‌شوند به انواع ويروس‌ها، تروجان‌ها و ساير بدافزارها آلوده‌اند گفت: كاربران بايد در صورت دانلود اينگونه فايل‌ها، آنها را با نرم‌افزارهاي امنيتي چك كنند.
 
رييس پليس فتاي گيلان از كاربران شبكه‌هاي مجازي خواست عكس‌ها و ويدئوهاي شخصي و خانوادگي را در سايت‌ها به اشتراك نگذراند چرا كه در غير اين صورت ديگر خودشان صاحب آنها نيستيد و اينگونه محتواها به سرعت توسط مجرمان اخلاقي منتشر مي‌شوند. برچسب‌ها: هشدار پليس فتا براي اشترك‌گذاري مطالب در اينترنت
کافی نت سهنديه جمعه سوم شهریور ۱۳۹۱ ادامه مطلب

بدست آوردن منابع و سكه رايگان و لينك راي يكجا در گيم خانوارز

خانوارز يك گيم آنلاين جذاب اينترنتي مي باشد

براي عضويت در گيم خانوارز اينجا رو كليك كنين http://khanwars.ir/?recruit=5H124001


براي راي يكجا در گيم خانوارز در حاليكه در بازي آنلاين هستين هر 24ساعت يكبار اينجا http://khanwars.yakamuz.com/

براي به دست آوردن منابع رايگانو سكه ادامه مطلب رو بخونين

برچسب‌ها: بدست آوردن سكه رايگان و لينك راي يكجا در گيم خانوا, khanwars, yakamuz, com
کافی نت سهنديه جمعه سوم شهریور ۱۳۹۱ ادامه مطلب

اطلاعيه سازمان سنجش اموزش کشور در باره تاريخ و نحوه انتخاب رشته هاي تحصيلي دانشگاهها و موسسات اموزش

سازمان سنجش آموزش كشور بدين وسيله به اطلاع كليه داوطلبان شركت كننده در آزمون كارداني به كارشناسي ناپيوسته سال 1391 مي رساند ، نظر به اينكه فرصت زماني كافي براي توزيع كارنامه اوليه جهت انتخاب رشته داوطلبان وجود ندارد ، لذا كليه داوطلباني كه در جلسه آزمون كارداني به كارشناسي ناپيوسته سال 1391 شركت مي نمايند مي توانند از تاريخ 5/6/91 لغايت 8/6/91 براي انتخاب رشته محلهاي تحصيلي خود با توجه به مندرجات دفترچه راهنماي انتخاب رشته هاي تحصيلي كه از تاريخ 4/6/91 بر روي سايت سازمان قرار خواهد گرفت و هم چنين اطلاعيه مربوط به انتخاب رشته كه در همان تاريخ منتشر مي‌گردد با مراجعه به سايت سازمان  سنجش آموزش كشور www.sanjesh.org نسبت به انتخاب كد رشته محلهاي تحصيلي خود اقدام نمايند.

     ضمناً به اطلاع داوطلبان علاقمند به انتخاب رشته محل هاي دانشگاه آزاد اسلامي مي رساند كه نحوه و زمان انتخاب رشته هاي تحصيلي  آن دانشگاه توسط مركز آزمون دانشگاه آزاد اسلامي در تاريخ مقرر  به نحو مقتضي به اطلاع اين دسته از داوطلبان خواهد رسيد.

برچسب‌ها: اطلاعيه سازمان سنجش اموزش کشور در باره تاريخ و نحو
کافی نت سهنديه پنجشنبه دوم شهریور ۱۳۹۱ ادامه مطلب

اطلاعيه ‌سازمان ‌سنجش ‌آموزش كشور درخصوص زمان اعلام اسامي چندبرابر ظرفيت معرفي‌شدگان‌ رشته‌هاي ‌مخت

1391/06/02

بدين وسيله به اطلاع علاقمندان به تحصيل در رشته‌هاي تحصيلي داراي شرايط خاص شامل دانشگاههاي فرهنگيان و تربيت دبير شهيد رجائي (وابسته به وزارت آموزش و پرورش)، دانشگاه غيرانتفاعي علوم قرآن و حديث، دانشگاه هنراسلامي تبريز، دانشگاه شاهد و دانشگاه مذاهب اسلامي واحد بندرعباس (كدهاي 6994 و 7000) كه در زمان انتخاب رشته‌هاي تحصيلي، يك و يا چند كدرشته از دانشگاههاي فوق الذكر را در فرم انتخاب رشته اينترنتي آزمون سراسري سال 1391 انتخاب نموده‌اند، مي‌رساند كه فهرست اسامي معرفي‌شدگان چند برابر ظرفيت هر يك از رشته‌هاي تحصيلي از بين داوطلباني كه كدرشته محلهاي موسسات مذكور را انتخاب نموده و حدنصاب لازم را در چند برابر ظرفيت كسب كرده‌اند، در ساعت18 روز شنبه مورخ 4/6/91 به همراه اطلاعيه حاوي برنامه زماني و آدرس محل مراجعه داوطلبان براي مصاحبه و ساير مراحل گزينش، در سايت اين سازمان به نشاني www.Sanjesh.org درج خواهد شد. داوطلباني كه اسامي آنها در رديف معرفي‌شدگان رشته‌هاي اين دانشگاهها قرار مي‌گيرد ضرورت دارد براساس مندرجات اطلاعيه مذكور در زمان اعلام شده با به همراه داشتن مدارك لازم به آدرسهاي مربوط مراجعه نمايند.بديهي است عدم مراجعه در تاريخ مقرر به منزله انصراف تلقي خواهد شد و وضعيت داوطلب در ساير كد رشته هاي انتخابي بررسي مي گردد.

برچسب‌ها: اطلاعيه ‌سازمان ‌سنجش ‌آموزش كشور درخصوص زمان اعلا, شاهد تهران, علوم قرآن وحديث, مذاهب اسلامي
کافی نت سهنديه پنجشنبه دوم شهریور ۱۳۹۱ ادامه مطلب

تقویم اعلام نتایج آزمون‌های دانشگاه آزاد منتشر شد

نتایج کنکور سراسری دانشگاه آزاد اسلامی امسال نیمه دوم شهریور اعلام خواهد شد. نتایج آزمون کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد نیز نیمه اول شهریور و نتایج نهایی دکتری اواخر شهریور مشخص خواهد شد.
رئیس مرکز آزمون دانشگاه آزاد از اعلام نتایج نهایی آزمون دکتری در اواخر شهریور ماه 91 خبر داد.

به گزارش فارس، ناصر اقبالی رئیس مرکز آزمون دانشگاه آزاد اسلامی درباره اعلام نتایج آزمون‌های دانشگاه آزاد اسلامی در 3 مقطع کارشناسی، کارشناسی‌ارشد و دکتری گفت: نتایج کنکور سراسری دانشگاه آزاد اسلامی امسال نیمه دوم شهریور اعلام خواهد شد.

وی ادامه داد: نتایج آزمون کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد نیز نیمه اول شهریور و نتایج نهایی دکتری اواخر شهریور مشخص خواهد شد.
برچسب‌ها: تقویم اعلام نتایج آزمون‌های دانشگاه آزاد منتشر شد
کافی نت سهنديه پنجشنبه دوم شهریور ۱۳۹۱ ادامه مطلب

گزارش بازدید سرزده‌ی رهبر انقلاب از مناطق زلزله‌زده‌؛


زلزله‌نشینان شمال‌غرب سرزمین من
محمدتقی خرسندی، 1 شهریور 91
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱ شهريور ۱۳۹۱ ساعت ۱۴:۳۶
کمی مانده به غروب كه یك نفر از دفتر نشر آثار زنگ می‌زند: «اوضاع وقتت چطوره؟ شاید فردا بخوایم بریم سفر.» می‌پرسم چه برنامه‌ای؟ می‌گوید: معلوم نیست. كی؟ معلوم نیست. كجا؟ معلوم نیست. تا كی طول می‌كشد؟ معلوم نیست. می‌خواهم بپرسم فردا را روزه خواهیم بود یا نه كه دیگر بی‌خیال می‌شوم.
 
گزارش صوتی سفر را از اینجا بشنوید
 
قرارمان می‌شود برای بعد از افطار. كارهای فردا را به این و آن می‌سپارم، به خانواده می‌گویم كاری پیش آمده كه حتماً باید تا فردا تمامش كنم و شاید تا سحر برنگردم. بعد از نماز مغرب و عشاء، افطاری خورده و نخورده راه‌می‌افتم.
 
به دفتر كه می‌رسم، باز هم كسی نمی‌گوید برنامه‌مان چیست، ولی از اوضاع و احوال بچه‌ها می‌توانم حساسیت برنامه را حدس بزنم هركس مشغول كاری است و مرا كه می‌بیند، می‌گوید: «پاشده‌ای با یك دفترچه و خودكار اومده‌ای؟ چرا لباس نیاورده‌ای؟!»
كم‌كم مقصدمان معلوم می‌شود؛ تبریز، هرچند كه تا زمان راه افتادن، باز هم كسی حرفی نمی‌زند. چند وقت پیش یكی از دوستان دعوتم كرده بود كه بعد از ماه رمضان به تبریز بروم، اما فكر نمی‌كردم اولین سفرم به تبریز، این‌گونه باشد.
 
... نزدیك ساعت 2 صبح است كه می‌رسیم. خلبان چنان هواپیما را به زمین می‌كوبد كه چرت همه‌مان پاره می‌شود. از فرودگاه تبریز كه بیرون می‌آییم، اوضاع بحرانی شهر را كاملاً حس می‌كنیم. پارك‌ها، میدان‌ها و حاشیه‌ی خیابان‌ها پر است از چادرهای مسافرتی. راننده‌ی اتوبوس می‌گوید خودش هم چند شب است كه با خانواده‌اش بیرون از خانه می‌خوابند. می‌گوید تازه داشت اوضاع شهر آرام می‌شد كه امروز دوباره یك زلزله‌ی نسبتاً شدید آمد و مردم را دوباره به خیابان‌ها كشاند. از كمك‌های مردم تعریف می‌كند و این كه خیلی سریع كارها را دست گرفتند و هركس هرچه در توان داشته، به میدان آورده: «هركی با هر وسیله‌ای كه داره، كمك می‌بره؛ وانت، پیكان، ... یك نفر یك میلیون تومان آب معدنی خرید و برد مناطق زلزله‌زده. مردم توی خونه‌شون غذا درست می‌كنند و می‌برند روستاها تا غذای گرم دستشون بدن. تبریزی‌ها خیلی مردونگی كرده‌اند. راستی روزای اول هیچ خبری توی كشور نبود، اما بعد از چند روز یهو سروصدا شروع شد. نمی‌دونی چرا؟ حتی روزهای اول نیروی انتظامی اجازه‌ی تردد ماشینا رو هم راحت نمی‌داد. خودم اون روزا با همین اتوبوس وسیله می‌بردم.» می‌پرسم: اگر جلوی سواری‌ها را نمی‌گرفتند، شما می‌توانستید با اتوبوس وسیله ببرید؟ یا كامیون‌ها می‌توانستند راحت به مناطق برسند؟ وسایل نقلیه‌ی سنگین راه‌سازی چطور؟ انگار بعد از چند روز، جواب یك دغدغه‌ی ذهنی‌اش را گرفته باشد. لبخندی روی صورتش می‌نشیند و می‌گوید: «پس واسه این بوده. راست می‌گی. جاده این‌جا باریكه و ترافیك می‌شد. توی بم هم همین مشكل پیش اومده بود، چون همه می‌خواستن برن بم.»
 
متوجه می‌شوم كه در ماجرای زلزله‌ی بم هم حضور داشته. می‌پرسم «اون مشكلات امنیتی كه می‌گفتن توی بم ایجاد شده، این‌جا هم پیش اومد؟» می‌گوید نه، این‌جا همه‌چیز مرتب بوده. می‌خواهم بگویم یكی از علت‌هایی كه روزهای اول هیچ سروصدایی درباره‌ی حادثه نشد، پیشگیری از همین مشكلات بوده، ولی می‌ترسم ناراحت شود، اما خیالم راحت می‌شود كه پیشگیری‌های نیروی انتظامی جواب داده.
 
حالا نوبت او می‌شود كه سؤال كند: «شما از كجا اومده‌اید؟» برق از چشمم می‌پرد. من كه هیچ، همه‌ی سرنشینان جلوی اتوبوس كه سرشان را تكیه داده بودند كه بخوابند، ناگهان صاف می‌نشینند و نگاه می‌كنند كه من چه جوابی می‌دهم. چون می‌دانم ضبط توی دستم را دیده، خیلی راحت می‌گویم «من خبرنگارم. اومدم از اوضاع منطقه گزارش بگیرم» و همزمان به این فكر می‌كنم كه اگر پرسید خبرنگار كجا، چه جوابی بدهم كه دروغ نباشد. آرامش به میان سرنشینان برمی‌گردد. راننده اتوبوس اما دوباره این آرامش موقت را به هم می‌زند: «بقیه از كجا اومده‌ن؟» احتمال می‌دهم دوربین‌های فیلمبرداری و عكاسی را دست آن‌ها دیده باشد. جواب می‌دهم: «اونا هم از همین‌جور جاها اومده‌ن. بعضیا خبرنگارن و می‌خوان گزارش بگیرن.» یك نفر از چند ردیف عقب‌تر به دادم می‌رسد: «از صدا و سیما.» من هم یادم می‌افتد كه چند نفر از صدا و سیما هستند. با تأكید می‌گویم: «آره، از صداوسیما و این‌جور جاها» بعد هم قبل از این كه راننده دوباره سؤالی بپرسد، بحث را عوض می‌كنم.
 
خوشبختانه با این كه اولین باری است كه به تبریز می‌آیم، اندك اطلاعاتی درباره‌ی «شهر اولین‌ها» دارم. بحثمان با راننده می‌رود به سمت اسم محله‌ها و بازار تبریز و اولین آتش‌نشانی كشور و ... آرامش همراهان را كه می‌بینم، حدس می‌زنم همه‌شان دارند توی دلشان به من آفرین می‌گویند.
 
به محل اسكان می‌رسیم. همه روی صندلی‌ها ولو می‌شوند تا اتاق‌ها هماهنگ شود، اما مسئول محل اسكان گیر داده كه تا وقتی همه‌ی افراد مشخصاتشان را كامل نگویند، من اتاق نمی‌دهم. با چندین جا تماس تلفنی می‌گیرند  تا بالاخره مسئول مربوطه راضی می‌شود به ما میهمانان غریبه و ناشناس و ناخوانده‌اش اتاق بدهد. ساعت از 3 گذشته كه در اتاقمان می‌خوابیم.
 
... ساعت نه‌ونیم صبح راه‌می‌افتیم به سوی مناطق زلزله‌زده. از وانت مخصوص خبرنگاران خبری نیست. یك «پیك‌آپ» مخصوص یگان ویژه را به تیم خبری می‌دهند؛ یكی از همان ماشین‌های مشكی‌رنگ نیروی انتظامی. بالاخره قسمت ما هم شد كه سوار چنین ماشینی بشویم.
 
چادرهای كنار خیابان‌های تبریز كم‌كم در حال جمع شدن است. وارد جاده‌ی اهر و ورزقان كه می‌شویم، هم حرف‌های راننده‌ی اتوبوس دیشبی برایم ثابت می‌شود و هم حرف‌های خودم! جاده‌ی نسبتاً باریك، پر است از ماشین‌های شخصی كه دارند وسایل اولیه‌ی زندگی را به محل‌های آسیب‌دیده می‌برند. بسته‌های آب و نان و گونی‌های پتو و لباس به‌وضوح قابل تشخیص است. همین الان هم جاده كشش این همه اتومبیل را ندارد، چه برسد به روزهای اولی و اوج بحران. از حق نباید گذشت كه اگر همین جاده‌ی باریك و پرپیچ و خم، اما سالم و تمیز نبود، قطعاً در امدادرسانی سریع نیروهای امدادی مشكلات جدی پیش می‌آمد؛ هرچند كه بعد از سروسامان گرفتن بحران، احتمالاً باید دوباره جاده را آسفالت كنند، چون بعید می‌دانم این جاده تا امروز این همه كامیون‌ و نیسان پر از امدادهای دولتی و مردمی را به خود دیده باشد. كلی تأسف می‌خورم كه چنین جاده‌ی زیبایی را باید در این شرایط ببینم. زیبایی و طراوت باغ‌ها و جالیزهای اطراف این جاده‌ی كوهستانی با تلخی پیراهن مشكی افراد درون اتومبیل‌ها از یاد می‌رود.
 
ساعت 10 صبح است و ما به‌سرعت در حال حركت به سمت روستاهای زلزله‌زده هستیم. تیپ ماشینمان، توجه مأموران یك خودروی نیروی انتظامی را جلب می‌كند. چند بار علامت می‌دهند، اما راننده‌ی ما اعتنا نمی‌كند. بالاخره طاقت نمی‌آورند و می‌پیچند جلوی ماشین ما. پیش از این كه بخواهند چیزی از ما بپرسند، صدای همراهان ما بلند می‌شود: «برادر وقت ما رو نگیر.» پلیس می‌پرسد شما از كجایید؟ یك نفر می‌گوید: «فرمانداری» دیگری می‌گوید: «استانداری» یكی دیگر داد می‌زند: «مگه ماشین رو نمی‌بینی؟» خلاصه افسر پلیس كه اوضاع را می‌بیند، ظاهراً بی‌خیالمان می‌شود، اما پشت سرمان راه‌می‌افتد و مدام با بی‌سیم صحبت می‌كند. نهایتاً هم متوجه می‌شود كه این ماشین «هماهنگ» است، اما با كجا؟ خدا می‌داند.
 
هنوز هیچ‌كدام از مسئولین شهر از ماجرای سفر خبر ندارند. به اولین روستای زلزله‌زده كه می‌رسیم، توقف می‌كنیم. ماشین پلیس هم كنارمان می‌ایستد و افسر پیاده می‌شود و از ما عذرخواهی می‌كند كه جلویمان را گرفته. ماجرا با چند روبوسی خاتمه می‌یابد.
 
به‌تدریج روستاهای زلزله‌زده خودشان را نشان می‌دهند. بیشتر خانه‌ها كاملاً ویران است. مصالح اكثر ساختمان‌ها آجر و حتی خشت بوده با تیرهای چوبی. دیوار دامداری‌ها یا حیاط خانه‌ها را هم با بلوك‌های سیمانی درست كرده بودند كه همه تخریب شده است. در نزدیكی هر خانه یا روستای آسیب‌دیده، چادرهای متعدد هلال احمر خودنمایی می‌كند؛ چادرهایی كه برای اسكان اضطراری آسیب‌دیدگان بنا شده و اطراف آن پر است از لوازم اولیه‌ی زندگی. بطری‌ها و گالن‌های آب در كنار چادرها بیشتر از هرچیز دیگری خودنمایی می‌كند. تعداد افراد اطراف یا درون چادرها نشان می‌دهد كه تا امروز امكانات اضطراری را به قدر كافی به مردم رسانده‌اند.
 
در نزدیكی «سرند» در كنار یك غذاخوری قدیمی و زیر سایه‌ی چند درخت توقف می‌كنیم تا آقا هم برسند. توقف یك ماشین یگان ویژه و یك وَن در كنار جاده، توجه همه‌ی خودرو‌ها را به خودش جلب می‌كند. پس از مدتی ناچار می‌شویم محل را ترك كنیم و به جای دیگری برویم. حالا باید منتظر بمانیم تا آقا هم بیایند.
 
... حدود ساعت 11 است كه خبر می‌رسد آقا دارند می‌آیند. كل تیم خبری با تجهیزات مختلف دوباره سوار ماشین یگان ویژه می‌شویم. لاستیك‌های خودرو كاملاً می‌خوابد. جاده هم پرپیچ و خم و كوهستانی است. تقریباً هیچ‌كداممان امیدی نداریم كه این خودرو بدون یك اتفاق جدی، امروز را به پایان برساند، ولی به هر حال چاره‌ای هم نیست. راه می‌افتیم و به اولین روستا می‌رسیم؛ روستای «كویچ».
 
كویچ بزرگ‌ترین روستای منطقه است با حدود هزار نفر جمعیت. در زلزله حدود 20 كشته داشته و تقریباً تمام خانه‌هایش ویران شده؛ به‌جز یكی دو تا كه وام نوسازی گرفته بودند و خانه‌هاشان را نوسازی كرده بودند. آوارِ روی دو پیكان سفیدرنگ بیشتر از هر چیز دیگری خود را نشان می‌دهد. پیرزنی را نشانمان می‌دهند و می‌گویند نوه‌اش زیر همین آوار مانده و جان داده. صورت پیرزن هم كاملاً كبود است. البته این را به‌سختی می‌توان از گوشه چادر رنگی‌اش تشخیص داد. حجاب كامل خانم‌ها، آن هم با چادرهای رنگی و در آن وضعیت بحران­زده قابل توجه است. می‌خواهیم با ساكنین صحبت كنیم، اما كمتر كسی از آنها می‌تواند فارسی حرف بزند. بچه‌های ترك‌زبان تیم هم كه هركدام كاری دارند و نمی‌توانند نقش مترجم را بر عهده بگیرند.
 
كم‌كم آفتاب تیز كوهستان زورش را به رخ ما می‌كشد. به سایه‌ی هر دیواری هم كه می‌خواهیم پناه ببریم، یك نفر تذكر می‌دهد كه: «مواظب باش. ترَك خورده. ممكنه بریزه.» اكثر مردم روستا در میدان اصلی جمع شده‌اند؛ كنار مسجد روستا. نیم‌ساعتی می‌شود كه موضوع حضور آقا را به آن‌ها گفته‌اند. دو خانواده به خاطر همین موضوع، پس از مدت‌ها با هم آشتی كرده‌اند. صدای شعار مردم از میدان روستا می‌آید، اما چند نفر هم ترجیح داده‌اند همان ابتدای روستا در انتظار رهبرشان بایستند. می‌گویند شاید رهبر به خاطر ما همین جا پیاده شوند.
 
بالاخره یك جوان تقریبا 25 ساله را پیدا می‌كنیم كه تاحدی فارسی بلد است. می‌گوید خودش ساكن تبریز است. وقتی زلزله شده، از ترس به روستایشان آمده و دیده كه اوضاع این‌جا بسیار بدتر از شهر است؛ دكل‌های مخابراتی تخریب شده بوده و امكان ارتباط با شهر فراهم نبوده، برای همین اصلاً كسی از اوضاع این‌جا خبر نداشته. با این حال می‌گوید گروه‌های امدادرسانی حدود ساعت هشت شب به این‌جا رسیده بودند، یعنی تقریباً 3 ساعت بعد از زلزله.
 
ظاهراً مشكلی به لحاظ امكانات اولیه ندارند. حتی سرویس بهداشتی و حمام هم برایشان ساخته‌اند. مردم بسیار قانع و صبوری هستند. با بحران هم تا حد زیادی كنار آمده‌اند، ولی به هر حال سرپناهشان خراب شده و این مشكل در كمتر از یك ماه دیگر و با سرد شدن هوا خودش را نشان خواهد داد. مشكل فعلی‌شان این است كه جایی برای نگهداری دام‌هایشان ندارند. اكثر مردم منطقه دامدار هستند و گله‌های متعدد گاو و گوسفند دارند. حالا طویله‌ها ویران شده و هر لحظه امكان حمله‌ی گرگ به دام‌هایشان وجود دارد. شاید همین مسأله را اگر حل كنند، كمك زیادی به بازگشت حال و هوای زندگی به روستا خواهد بود. (شب، هنگام بازگشت به تهران، در اخبار تلویزیون استانی می‌شنوم كه كار احداث محدوده‌های نگهداری موقت دام در كنار روستاها را آغاز كرده‌اند.)
 
ساعت 12 است كه خودرو رهبر انقلاب به ابتدای روستا می‌رسد. پیرمردی همان اول روستا از آقا می‌خواهد كه سوار ماشین ایشان شود. بعد از سوارشدن هم درد و دلی با رهبر می‌كند و پیاده می‌شود. حدس روستایی‌ها درست از آب درمی‌آید. آقا همان ابتدای روستا پیاده می‌شوند. عده‌ای خودشان را به ایشان می‌رسانند و به زبان آذری عرض ارادت می‌كنند و عرض حال. بعد هم در آغوش آقا اشك می‌ریزند. مسیر سربالایی تا میدان اصلی روستا را آقا پیاده می‌روند. ناگهان صدای شعار مردم از میدان بلند می‌شود:
«صلّ علی محمد/ بوی خمینی آمد»
«آذربایجان اویاخ دی/ انقلابا دایاخ دی» (آذربایجان بیدار است / حامی انقلاب است)
«آذربایجان جانباز/ رهبرینْ نَنْ آیْرولماز» (آذزبایجان جانباز / از رهبر جدا نمی‌شود)
ناگهان شعارهای هماهنگ جمعیت به «یازهرا (س)» تبدیل می‌شود. به هر حال آذری‌ها احترام ویژه‌ای برای سیدها قائل‌اند. شعار «یازهرا (س)» گره می‌خورد به صدای هق‌هق جمعیت. انگار داغ‌ها تازه شده. اولین باری است كه توی جمعیت فقط یك عكس از آقا می‌بینم. وسایل خانه‌ها كه همه زیر آوار مانده. نمی‌دانم او از كجا این عكس را آورده و این‌جور خالصانه ابراز ارادت می‌كند.
 
توی شلوغی، دنبال جای مناسبی برای استقرار می‌گردم كه صدای آشنایی توی بلندگو می‌پیچد: «خودم نگه‌می‌دارم.» جایگاه را نگاه می‌كنم. رهبر را می‌بینم كه با دست چپ پایه‌ی میكروفن را نگهداشته­اند تا نیفتد و صحبت را آغاز می‌كنند: «سلام اولسون سيزه قارداشلار، باجيلار، عزيز جوانلار» صدای گریه‌ی مردم بلند می‌شود. رهبر انقلاب می‌گویند برای دو كار آمده­اند؛ یكی عرض تسلیت و ابراز همدردی و دیگری سركشی از وضعیت امدادرسانی. بعد هم به اهالی توصیه می‌كنند كه با صبر و استقامت و تلاششان، از همین حادثه «سكوی پرش» بسازند. از مردم هم می‌خواهند كه به كمك مسئولین بیایند برای رفع این مشكل.
 
آقا صحبت‌های كوتاهشان را تمام می‌كنند و می‌خواهند بروند كه جمعیت مانع می‌شود. مدت زیادی طول می‌كشد تا خودرو آقا دوباره به جاده برسد. جوان‌ها مسیر زیادی را به دنبال ماشین می‌دوند. به جاده‌ی اصلی كه می‌رسیم، تازه به صف ماشین‌هایی برمی‌خوریم كه از ماجرا مطلع شده‌اند و می‌خواهند در كنار خودروی حامل رهبر انقلاب حركت كنند. مقصد بعدی روستای «باجه‌باج» است.
 
روستای باجه‌باج بر خلاف روستای قبلی در دره واقع است و از كنار جاده فقط ویرانه‌های آن پیدا است. ساكنین روستا در چادرهای هلال‌احمر كه در كنار جاده برپا شده اسكان یافته‌اند. توقف چند ماشین دولتی توجه چادرنشینان را به خود جلب می‌كند، اما چهره‌های آنها وقتی دیدنی می‌شود كه می‌بینند از داخل یكی از همین ماشین‌ها آقا پیاده می‌شوند. برای درك بقیه‌ی ماجرا لازم نیست زیاد هم آذری بلد باشی. خانمی از دور می‌گوید «سنه قربان» و دیگری به فرزندش می‌گوید: «گِت آقایه باخ» (برو آقا را ببین) اما این رؤیای شیرین چند دقیقه بیشتر دوام نمی‌یابد، زیرا آقا می‌خواهند به چند روستای دیگر هم سربزنند.
 
كاروان خودرو‌های مردم كه پشت سر آقا راه افتاده­اند مدام بزرگ‌تر می‌شود. خبر ماجرا در همین چند دقیقه بین مردم پیچیده و هركسی كه اتومبیلی داشته، خودش را به محل رسانده. اكثر روستاها با جاده‌ی اصلی فاصله دارند و همین موضوع زمان امدادرسانی را طولانی كرده بوده. روستای بعدی زغن‌آباد است. این روستا هم تقریباً تخریب شده و اهالی آن در چادرهای هلال‌احمر اسكان یافته‌اند. مسجد روستا هم همین‌جا است. كانكس‌های سرویس بهداشتی را هم در همان نزدیكی بنا كرده‌اند. آب لوله‌كشی به محل چادرها رسیده، اما از آن فقط برای شست‌وشو استفاده می‌كنند. بطری‌های آب‌معدنی و گالن‌های آب در كنار همه‌ی چادرها فراوان است. در كنار هر چادر هم یك خودرو پارك كرده‌اند كه یا برای ساكنین آن چادر است یا برای اقوام نزدیكشان كه برای سرزدن و دیدار آمده‌اند.
 
توقف در این روستا هم كوتاه است. وقتی می‌خواهیم به جاده‌ی اصلی برگردیم، به یك مشكل جدید برمی‌خوریم؛ مردم با خودرو‌های خود مسیر را پر كرده‌اند و راه را بسته‌اند. با بوق‌های ممتد و كمك نیروهای انتظامی مسیر باز می‌شود و ما به روستای «شیخ‌ملو» می‌رویم، اما «هیأت همراه مردمی» ول‌كن ماجرا نیست. به‌تدریج بچه‌های بسیج هم به این جمع می‌پیوندند. امكانات آن‌ها بهتر است؛ سوار تویوتا هستند و می‌توانند خودشان را «قاطی ماجرا» كنند و از سد نیروی انتظامی عبور كنند.
 
در راه دوباره از كنار چند روستای كوچك عبور می‌كنیم، اما دیگر انگار همه منتظر رهبرشان هستند. خبر در منطقه پیچیده است. مردم چادرها را رها كرده‌اند و كنار جاده در انتظارند. چادر «پلیس سیار» نیز در كنار همه‌ی كمپ‌های اسكان اضطراری برپا است و پلیس هم همراه نیروهای امدادی هلال‌احمر و گروه‌های متعدد بسیجی در حال خدمت‌رسانی به مردم هستند.
 
ایستگاه پایانی، روستای «اورنگ» است كه فاصله‌ی زیادی با روستاهای قبلی دارد. این روستا در كنار دریاچه‌ی زیبای سد «ستارخان» واقع است. ساعت حدود 2 بعد از ظهر به اورنگ می‌رسیم؛ چند دقیقه پیش از رهبر. توقف خودرو‌های متعدد مجبورمان می‌كند كه پیاده شویم و مسیر سربالایی را تا محل تجمع مردم بدویم. كل مسیر خاكی است و تقریباً تا مچ پا در خاك فرومی‌رویم. صدای شعارها مسیر را نشانمان می‌دهد. روستا حدود 400 نفر جمعیت داشته و جمعیت زیادی دور آقا را گرفته‌اند.
 
آقا روی وانت می‌ایستند و میكروفن بی‌سیم را در دست می‌گیرند. از تعداد كشته‌ها و اوضاع روستا می‌پرسند و مردم جواب می‌دهند. یك نفر می‌گوید: «امكانات خوبه، اما مدیریت ضعیفه؛ به یه عده امكانات زیادی می‌رسه و به یه عده چیزی نمی‌رسه.» خودم را به كنارش می‌رسانم تا صدایش را ضبط كنم. او دارد این حرف‌ها را می‌زند كه یكی دیگر از اهالی به‌آرامی در گوشش می‌گوید: «دانیش‌ما. دانیش‌ما» تركی بلد نیستم، اما از لحن صحبتش می‌فهمم كه به رفیقش می‌گوید بی‌خیال موضوع شود. فكر كنم منظورش این است كه چنین موضوعی درحدی نیست كه به رهبر بگویی و خاطرشان را آزرده كنی، اما او بی‌خیال نمی‌شود. در آخر، خود مرد شروع به صحبت می‌كند: «امكانات زیاد است، اما به هر حال حجم حادثه بزرگ بوده و مقداری كمبود در كمك‌رسانی وجود دارد.» آقا حرف‌ها را كامل می‌شنوند و همان‌جا به فرماندار تذكر می‌دهند كه این مشكل را رفع كند. بعد هم از مردم و به‌خصوص «جوان‌ها» می‌خواهند كه خودشان وارد میدان شوند و ویرانی‌ها را آباد كنند.
 
این بازدید هم تمام می‌شود. سریع برمی‌گردیم كه سوار ماشین شویم. پای یكی از خبرنگاران به سنگی در زیر خاك‌ها گیر می‌كند و با دوربین‌هایش نقش زمین می‌شود. در هنگام افتادن، یكی از مسئولین را هم با خودش همراه می‌كند. در كمتر از چند ثانیه، سرتاپای هردو كاملاً سفید می‌شود. بلندش می‌كنیم و سوار همان خوروی قبلی می‌شویم تا به تبریز برگردیم. بعضی از مردم تازه متوجه حضور رهبر انقلاب در روستایشان شده‌اند، اما دیگر دیر شده.
 
در مسیر بازگشت دوباره یك الگانس پلیس به ما حساس می‌شود. مسیری طولانی را پشت سر ما می‌آید، اما قبل از این كه جلوی ما را بگیرد، انگار با بی‌سیم مشخصات ما را كنترل می‌كند. متوجه ماجرا كه می‌شود، از ما سبقت می‌گیرد و آژیرش را روشن می‌كند تا راه را برایمان باز كند.
 
حدود ساعت 4 بعد از ظهر به استانداری می‌رسیم. سریع نمازمان را می‌خوانیم. رهبر انقلاب هم با مسئولان استان دیدار دارند. جلسه كمتر از یك ساعت طول می‌كشد. چهره‌ی مسئولانی كه از جلسه بیرون می‌آیند، واقعاً دیدنی است. انگار همه سر حال هستند از این كه توانسته­اند پیش رهبرشان سربلند شوند؛ هم خودشان و هم مردم استانشان. توصیه‌های جدید را گرفته‌اند و با انرژی می‌روند كه این توصیه‌ها را عملی كنند. برچسب‌ها: گزارش بازدید سرزده‌ی رهبر انقلاب از مناطق زلزله‌زد
کافی نت سهنديه پنجشنبه دوم شهریور ۱۳۹۱ ادامه مطلب

لادن طباطبایی بازیگر سینما که اصالتا آذز بایجانی است ، در میان زلزله زدگان

.توضیحات عکس از خود اوست .(3)
این الهه است... مادرش ساعتها بعد از زلزله با دستهای خالی خشتها رو کنار زد ، خاک رو با ناخن کند تا دلبندش رو از زیر آوار بیرون آورد... عشق مادر جایگزین داره ؟ ترو خدا بگید....
روستای هلان از توابع اهر
برچسب‌ها: لادن طباطبایی بازیگر سینما که اصالتا آذز بایجانی ا, در میان زلزله زدگان
کافی نت سهنديه چهارشنبه یکم شهریور ۱۳۹۱ ادامه مطلب

فعالیت جدیدی در گسل تبریز مشاهده نمی شود ( شهركهاي رشديه و باغميشه درست روي گسل تبريز هستند)

معاون سازمان زمین شناسی و اكتشافات معدنی كشور گفت : زمین لرزه اهر و ورزقان بر اثر عملكرد گسل گوشه داغی بوده و فعالیت جدیدی در گسل تبریز در این ارتباط مشاهده نمی شود.

بنابراعلام سازمان زمین شناسی ، جلیل قلمقاش بیان داشت: بررسی داده های دستگاهی زمین‌لرزه اخیر حاكی است ، هیچ كدام از پس لرزه ها مربوط به گسل تبریز نیست و مردم شهرهای منطقه و تبریز می توانند با آرامش زندگی كنند .

وی افزود: زمین لرزه اهر و ورزقان ( آذربایجان شرقی ) براثر عملكرد گسل گوشه داغی به وقوع پیوست و بهترین راهكار برای حلوگیری از تلفات در مناطق مذكور ، مقاوم سازی سازه ها است .

پس ازگذشت چند روز از وقوع زمین لرزه 21 مرداد درمناطق اهر- ورزقان واقع در استان آذربایجان شرقی، نگرانی از وقوع مجدد زمین لرزه به ویژه ساكنان منطقه را در بر گرفت.

شهر تبریز نیز بر روی گسلی با همین عنوان واقع شده و نزدیكی گسل گوشه‌داغی به عنوان عامل بروز زمین لرزه های اخیر موجب شده تا همگان تصور كنند زمین لرزه ورزقان- اهر تاثیری در فعالیت گسل تبریز داشته و باعث وقوع زمین لرزه بزرگتری خواهد شد .

قلمقاش گفت: دو زمین لرزه با بزرگای شش و 2. 6 درجه در مقیاس ریشتر بعد ازظهر شنبه 21 مرداد ماه شهرستان های اهر و ورزقان را لرزاند به نحوی كه این زمین لرزه ها در شهرهای اطراف از جمله شهرهای تبریز و هریس نیز احساس شد.

وی یادآور شد: به طور معمول در اثر شكست و جابجایی لایه‌های زمین، امواج زمین‌لرزه تولید و در پوسته زمین منتشر می شود و انتشار امواج زمین لرزه در پوسته زمین موجب حركات شدید و تخریب سازه های ناپایدار می شود.

به گفته قلمقاش، زمین لرزه اخیر در اثر فعالیت گسل گوشه‌داغی در جنوب شهرهای اهر و ورزقان رخ داده و این گسل با امتداد شرقی-غربی و طول تقریبی 15 تا 20 كیلومتر در كوه‌های گوشه‌داغی قرار دارد.

معاون زمین شناسی سازمان زمین شناسی و اكتشافات معدنی كشور افزود: پهنه گسل گوشه‌داغی با عرض 200 متری در جاده تبریز-ورزقان نمایان است و این پهنه گسلی در دو محل عرض جاده را بریده به طوریكه جابه‌جایی آن به‌خوبی در آسفالت و گاردریل این جاده مشخص است.

وي یادآور شد: بررسی حاشیه و خط كشی جاده نشان می دهد كه جابجایی افقی گسل 65 سانتیمتر بوده است .

این مقام مسئول تاكید كرد:مطالعات حاكی از عملكرد گسل گوشه داغی درایجاد زمین‌ لرزه اهر- ورزقان بوده است و این زلزله موجب تخریب بیش 150 روستا و كشته و مجروح شدن تعدادی از هموطنان در شهرستانهای اهر، ورزقان و هریس شد.

به گفته قلمقاش، در بررسی های میدانی مشخص شد 12 روستا 100درصد تخریب شده اند و اكثر سازه های ویران شده از نوع خشت و گلی بوده كه در برابر زلزله شش ریشتری به طور كامل خراب شده اند.

وی تصریح كرد: در این زمین‌لرزه سازه هایی كه تا اندازه‌ای اصول ایمنی و ساخت و ساز استاندارد درآنها رعایت شده با تخریب و تلفات كمتری مواجه شده اند .

قلمقاش درباره احتمال تاثیرگذاری گسل گوشه‌داغی بر روی گسل تبریز به عنوان یك گسل خطرزا، گفت: این گسل تقریبا به موازات گسل تبریز و در 60 كیلومتری شمال آن قرار دارد.

معاون سازمان زمین شناسي و اكتشافات معدني كشور، افزود: بررسي داده های دستگاهی و لرزه ای نشان مي دهد كه هیچ یك از كانون پس‌لرزه های اخیر بر روی گسل تبریز قرار نمی گیرد و این امر به خوبی نشان می دهد طی این روزها تمام زمین لرزه های اصلی و پس لرزه های ثبت شده مربوط به فعالیت گسل گوشه داغی بوده و به گسل تبریز ارتباطی ندارد.

وی یادآور شد: در گسل تبریز رخداد جدیدی اتفاق نیفتاده و سازوكار این گسل همانند گذشته است و فعالیت گسل گوشه داغی تاثیری بر آن نداشته است.

قلمقاش با اشاره به برخی اظهارات مبنی بر تاثیر فعالیت گسل گوشه داغی روی گسل تبریز گفت: امكان شناسایی زمان دقیق بروز هیچ زمین لرزه ای وجود ندارد و نمی توان گفت كه در چه زمانی در آینده زمین لرزه جدیدی رخ خواهد داد.

وی تصریح كرد: از نظر تئوری امكان تاثیر زمین‌لرزه یك گسل برروی فعالیت گسل دیگر وجود دارد ،اما موضوع مهم این است كه زمان تاثیر آن و زمین‌لرزه جدید قابل پیش نیست.

به گفته قلمقاش، مهم ترین مساله این است كه در زمان حاضر امكان پیش بینی زمان دقیق رخداد زمین لرزه نه تنها در ایران بلكه در هیچ جای دنیا وجود ندارد، بنابراین هر چند گسل تبریز یك گسل فعال است اما امكان تعیین زمان فعالیت آن وجود ندارد.

قلمقاش افزود: بایستی در برنامه های استان امكانات لازم برای مطالعه بیشتر گسل تبریز پیش‌بینی شود و شبكه لرزه نگاری استان آذربایجان شرقی و كشور توسعه یابد تا امكان دستیابی به داده های قابل اطمینان بیشتری فراهم شود.

وي اضافه كرد: سرزمین ایران برروی كمربند لرزه خیزی دنیا واقع شده و مهمترین راهكار كاهش تلفات در زمین‌لرزه های آینده، مقاوم سازی سازه های مسكونی، اداری، صنعتی وغیره است و در استان آذربایجان شرقی نیز مقاوم سازی باید مورد توجه جدی قرار گیرد.

به گفته معاون سازمان زمین شناسی و اكتشافات معدنی كشور در زمین لرزه های اخیر مناطق اهر و ورزقان نكته اصلی این كه همه زمین لرزه ها و پس لرزه ها مربوط به گسل گوشه داغی بوده و اتفاقی درگسل تبریز رخ نداده است .

قلمقاش گفت: گسل گوشه‌داغی و گسل تبریز به شكلی این انرژی را مستهلك می كنند و بنابراین وقتی بخشی از این انرژی توسط گسل گوشه داغی در زمین‌لرزه اصلی و پس لرزه های متعدد آن آزاد می شود، تا اندازه‌ای از احتمال رخداد آتی گسل تبریز كاسته می‌شود و یا شاید به نوعی كمی به تاخیر می افتد.

معاون سازمان زمین شناسی و اكتشافات معدنی كشور با بیان اینكه تهیه نقشه های پهنه بندی خطر سیلاب، فرونشست، زلزله و زمین لغزش در مقیاس استانی و ملی در دستور كار این سازمان قرار دارد، گفت: برنامه آینده برای آذربایجان شرقی و كل كشور این است كه این نقشه ها بر پایه اطلاعات نقشه های ناحیه‌ای تهیه خواهند شد تا مناطق مختلف كشور از نظر میزان خطر بلایای طبیعی پهنه بندی شوند.

قلمقاش با اشاره به این كه در زمان حاضر تهیه این نوع نقشه ها در مقیاس یك میلیونیم در دستور كار سازمان زمین شناسی و اكتشافات معدنی كشور قرار گرفته و مقیاس یك دویست پنجاه هزارم نیز توسط مراكز استانی تهیه خواهد شد، افزود: بدین ترتیب قادر به شناسایی نقاط ایمن و ناایمن از نظر انواع مخاطرات طبیعی خواهیم بود كه این دستاوردها در اختیار مسوولان و متولیان كشور قرار خواهد گرفت.

وی گفت: افزون بر وقوع زمین لرزه بخشی از خسارات موجود در سازه ها در اثر جنبش های شدیدی است كه با انتشار امواج زلزله اتفاق می افتد و در كنار این موضوع پدیده های دیگری نیز از جمله زمین لغرش و رانش به نوبه خود خطرزا هستند كه در زمین لرزه های اخیر چند روستا به خاطر رخداد لغزش زمین و حركات دامنه‌ای تخریب شده اند.

قلمقاش با بیان این كه جانمایی مناسب روستاها در میزان تخریب آن تاثیر مستقیم دارند، افزود: : در زمین لرزه اخیر شریان های حیاتی مثل خطوط انتقال گاز، آب و انرژی، پلها وغیره تخریب یا دچار آسیب شدند كه باید مورد بازبینی و بازسازی قرار گیرند.


وی بر لزوم بهینه سازی و مقاوم سازی اماكن عمومی كشور از جمله مدارس، بیمارستان ها، شهرداری ها، استانداری ها، فرمانداری ها، مدیریت های بحران و... را مورد تاكید قرار داد.

این مقام مسئول ، با بیان اینكه تجربه سالهای گذشته برای بازسازی مناطق پس از وقوع زمین لرزه ها نشان داده كه تغییر و جابجایی مناطق مسكونی چندان جوابگو نیست، تصریح كرد: محل روستاها و مناطق مسكونی معمولا در طی سال های طولانی در بهترین نقطه ممكن انتخاب و بنا شده است و هموطنان ما تمایل چندانی به جابجایی منازل خود ندارند.

قلمقاش افزود: پیشنهاد جابجایی برای برخی روستاهای آسیب دیده در زمین لرزه اهر و ورزقان وجود دارد، اما برای دستیابی به یك نتیجه مناسب و مطلوب كارشناسان سازمان زمین شناسی و اكتشافات معدنی مركز شمال ‌باختری كشور در حال بازدید همه روستاهای شهرستان های اهر، ورزقان و هریس و تهیه شناسنامه و بررسی میزان تخریب آنها هستند تا الگویی برای بازسازی روستاها فراهم نمایند.

برچسب‌ها: فعالیت جدیدی در گسل تبریز مشاهده نمی شود
کافی نت سهنديه چهارشنبه یکم شهریور ۱۳۹۱ ادامه مطلب

70 کودک در زلزله آذربایجان جان باختند


به گزارش مهر، پزشکی قانونی کشور اعلام کرد: از کل فوت شدگان زلزله اخیر 171 نفر زن (66.3 درصد) و 87 نفردیگر مرد (33.7 درصد ) بودند.
همچنین با اشاره به محدوده سنی فوت شدگان زلزله باید گفت که: 52 نفر از فوت شدگان زیر 10 سال، 17 نفر 10 تا 19 سال، 54 نفر 20 تا 39 سال، 38 نفر 40 تا 59  سال، 58 نفر 60 تا 79 سال و 24 نفر 80 سال به بالا سن داشتند، این در حالی است که سن 15 نفر از این فوت شدگان نامعلوم گزارش شده‌است. از محدوده سنی متوفیات زلزله می توان به این نتیجه رسید که سن 82 نفر از قربانیان بالای 60 سال و پس از آن 52 نفر زیر 10 سال بوده است.
 
با توجه به گستردگی منطقه درگیر و تخریب در 300 روستا واقع در مناطق زلزله زده، پزشکی قانونی استان ضمن ارائه خدمت به مراجعین عادی در مرکز تمامی امکانات خود را برای تسریع در امر خدمت رسانی به هموطنان به کار گرفت و علی رغم محدودیت پزشک، با اعزام تیمهای تخصصی به مناطق زلزله زده در کوتاهترین زمان ممکن نسبت به طی فرایندهای قانونی مربوط به درگذشتگان حادثه اقدام کرد.
 
همچنین با توجه به دفن تعدادی از درگذشتگان بدون طی مراحل قانونی، با مراکز امدادی، درمانی و فرمانداری ها مکاتباتی صورت گرفت تا پس از بررسی و جمع‌آوری تمامی موارد ارائه شده آمار نهایی فوت شدگان تهیه و اطلاع رسانی شود.
 
در این حادثه، تیمهای تخصصی پزشکی قانونی متشکل از 16 پزشک و نیروهای پشتیبان کار رسیدگی به اجساد به جای مانده از زلزله را انجام می دادند.


تاریخ انتشار: ۰۱ شهريور ۱۳۹۱ - ۱۱:۰۹
رخداد شش پس لرزه ديگر از بامداد چهارشنبه تاكنون، مناطق زلزله زده اهر و ورزقان را لرزاند.
 
به گزارش ايسنا، از بامداد چهارشنبه اول شهريورماه تا زمان مخابره اين خبر، شش پس لرزه به ترتيب با بزرگي 3.2، 2.5، 2.8، 2.9، 4.3 و 2.9 در مقياس امواج دروني زمين، حوالي اهر، ورزقان و بخشايش در استان آذربايجان شرقي را لرزاند.
 
زلزله 4.3 ريشتري كه بزرگترين پس لرزه ثبت شده از بامداد روز چهارشنبه بود در ساعت 9 و 58 دقيقه و 34 ثانيه بامداد در 9 كيلومتري ورزقان و 31 كيلومتري اهر و درعمق 8 كيلومتري زمين به وقوع پيوسته است.
 
دو زمين لرزه به بزرگي 6.2 و 6 در مقياس امواج دروني زمين، 21 مرداد ماه جاري اهر و ورزقان را لرزاند كه در پي رخداد آنها تاكنون ده ها پس لرزه با بزرگي مختلف در منطقه به ثبت رسيده است.
برچسب‌ها: زلزله‌اي به بزرگي 4, 3 ريشتر, بار ديگر ورزقان را لرزاند
کافی نت سهنديه چهارشنبه یکم شهریور ۱۳۹۱ ادامه مطلب

عابدزاده کوچک به زلزله زده ها چه گفت؟

کد خبر: ۲۶۷۰۲۷
تاریخ انتشار: ۰۱ شهريور ۱۳۹۱ - ۱۴:۱۰
«وقتی پدرم بیمار شد خیلی از مردم آذربایجان به تهران آمدند و برایش دعا کردند و حالا من به نمایندگی از پدرم آمده ام تا با شما ابراز همدردی نمایم.»
به گزارش جهان، امیر عابدزاده پسر احمدرضا عابدزاده به نمایندگی از پدرش راهی مناطق زلزله زده آذربایجان شد و یک روز در کنار مردم این منطقه حضور داشت.


امیر که به واسطه محبوبیت پدرش و همچنین حرکت انسان دوستانه خود با استقبال جالب اهالی روستاهای زلزله زده روبرو شد ، در جمع آنها جملات جالبی را بر زبان آورد.
وی به آنها گفت:«وقتی پدرم بیمار شد خیلی از مردم آذربایجان به تهران آمدند و برایش دعا کردند و حالا من به نمایندگی از پدرم آمده ام تا با شما ابراز همدردی نمایم.» برچسب‌ها: عابدزاده کوچک به زلزله زده ها چه گفت
کافی نت سهنديه چهارشنبه یکم شهریور ۱۳۹۱ ادامه مطلب

کاش كلاه‌قرمزي برود ورزقان!


"فرشته طائرپور" تهيه‌كننده سينما، در يادداشتي با عنوان " کاش آنها فیلمشان را برای کودکان ورزقان هدیه ببرند" پيشنهاد كرده است كه " كلاه‌قرمزي و بچه‌ننه" براي كودكان زلزله‌زده در آذربايجان به نمايش درآيد.

متن يادداشت طائرپور را كه در صفحه شخصي‌اش در سايت خبرآنلاين نوشته، مي‌خوانيم:

"روزی چندبار فقط برای دیدن عکس تو به کامپیوترم سر می‌زنم.
 
منتظرم تکلیف کاروان سینماگران معلوم بشود تا ببینم با آنها به دیدارت می‌آیم یا به تنهایی...

می‌خواهم برای تو و دوستانت، فقط فیلم و کتاب و اسباب‌بازی بیاورم...داده‌ام پروژکتور دفترم را تعمیر کنند...تماشای فیلم روی پرده بیشتر مزه می‌دهد، نه؟

می‌دانم حقت بود که این روزها به اتفاق خانواده‌ات در یک سالن سینما فیلم "کلاه قرمزی" را ببینی...ولی چه کنم که حتی پیش از آنکه خانه‌ات ویران شود هم کاری از دستم بر نیامد تا این اتفاق بیفتد...شاید آنها که کلاه قرمزی را ساخته‌اند (نه آنهایی که این روزها بر سر نمایش آن با همدیگر دعوا دارند) این نامه را بخوانند و به فکرشان برسد که "کلاه قرمزی" را پیش تو بیاورند؛ امیدوارم... به هرحال اگر هم نشد، مهم نیست؛ بیا حرف فردا را بزنیم و ببینیم حالا که این زلزله ما را به هم نزدیک کرده چه می توانیم بکنیم.

می‌خواهم بیایم و اشک‌هایت را با دست خودم پاک کنم و محکم در آغوشت بگیرم تا دل-لرزه‌هایت به جان من بیفتد.

گریه نکن...این روزها می‌گذرد و تو بزرگ می‌شوی و اتفاق‌های خوب، خوشحالت می‌کند...

برای بزرگ‌شدن باید فقط بخندی و بازی کنی...حتی روی ویرانه‌ها...این کاریست که می‌دانم خوب بلدی...و این چیزیست که به قول شازده کوچولو : "محال است آدم بزرگ‌ها روحشان خبردار بشود که این موضوع چقدر مهم است..."

بیلمزیدیم دؤنگه لر وار ،‌ دؤنوْم وار

ایتگین لیک وار ، آیریلیق وار ، اوْلوْم وار

*

حیدربابا ، گوْل غنچه سى خنداندى

آمما حئیف ، اوْرک غذاسى قاندى

زندگانلیق بیر قارانلیق زینداندى

بو زیندانین دربچه سین آچان یوْخ

بو دارلیقدان بیرقورتولوب ، قاچان یوْخ

*

حیدربابا ، کندین گوْنى باتاندا

اوشاقلارون شامین ئییوب ، یاتاندا

آى بولوتدان چیخوب ، قاش-گؤز آتاندا

بیزدن ده بیر سن اوْنلارا قصّه ده

قصّه میزده چوخلى غم و غصّه ده



*نمی‌دانستم تنگه و راه پر پیچ و خم هست

گم شدن هست ، جدایی هست ، مرگ هست برچسب‌ها: کاش كلاه‌قرمزي برود ورزقان
کافی نت سهنديه چهارشنبه یکم شهریور ۱۳۹۱ ادامه مطلب

لغو 45روزه برخي تحريم هاي آمريكا براي امداد رساني به زلزله زدگان آذربايجان

تحریم یک کشور به عنوان یکی از غیر انسانی‌ترین سیاستی است که مجموعه‌ای از کشور‌ها می‌توانند با اجماع بر موضع حتی باطل خود، علیه هر کشوری اعمال کنند و همه موازین بشر دوستانه را زیر پا بگذارند. در واقع هیچ گاه تحریم با مسائل بشردوستانه یکجا گرد هم نمی‌آید.

به گزارش «تابناک»، آمریکایی‌ها که علیه ایران تحریم‌های متعددی را اعمال کرده‌اند و در ارتباط با ایران به موازین مخالف بشر دوستی متوسل شده‌اند، در بیانه‌ای اعلام کرده‌اند، بخشی از تحریم‌های مالی علیه ایران را به مدت ۴۵ روز معلق می‌کنند تا انجمن‌های خیریه و نهادهای غیر دولتی در آمریکا، بتوانند کمک‌های مالی خود را به زلزله زدگان آذربایجان شرقی برسانند.

بنابراین، هر سازمان خیریه‌ای که دارای مجوز فعالیت باشد، می‌تواند تا حداکثر‌سیصد هزار دلار برای کمک و بازسازی به مناطق زلزله زده بفرستد.

نهادهای خیریه ای که می‌خواهند بیش از سیصد هزار دلار به ایران انتقال دهند، باید مجوز جداگانه دریافت کنند.

تا پیش از تصمیم اخیر وزارت دارایی آمریکا برای تعلیق تحریم‌ها، نهادهای خیریه و انجمن‌های غیر دولتی فقط می‌توانستند دارو و مواد غذایی برای زلزله زدگان ایران بفرستند.

وزارت دارایی تأکید کرده است که این استثنا تنها برای انتقال کمک به زلزله‌زدگان است و هرگونه ارتباط مالی با نهادهای أیگر همچنان ممنوع خواهد بود.

شورای ملی ایرانیان آمریکا و ۹ نهاد ایرانی ـ آمریکایی دیگر ساعاتی پس از وقوع زلزله از دولت ایالات متحده خواسته بودند با صدور چنین معافیتی اجازه دهد، بانک‌های آمریکایی کمک‌های مالی آنها را به زلزله زدگان برسانند.

گویا، در شرایط طبیعی که همین مردم به واسطه تحریم‌های ظالمانه دولتی مانند آمریکا هر روز زیان بیشتری می‌بینند، چنین رویکردی از سوی آمریکایی‌ها بیشتر به ژست سیاسی شبیه است که دیگر تکراری شده است. کشوری که از روی میز بودن همه گزینه‌ها از جمله حمله نظامی به ایران و بمباران کشور و مردم به صورت هر روزه سخن می‌گوید، بعید است که با این گونه ژست‌ها، بتواند چهره عمومی خود را اصلاح کند. برچسب‌ها: پوشش گیاهی کوه اِینالی تبریز
کافی نت سهنديه چهارشنبه یکم شهریور ۱۳۹۱ ادامه مطلب